فقه ، عمل به شریعت الهی است . فقه مجموعه دستوراتی است که خدای متعال از بشر به عنوان نشانه های عبودیت طلب کرده است . از این روست که فقه اصولا ساختاری جزمی و غیر قابل گذشت و اغماض دارد . اساسا دایره ی فقهی دایره ی تساهل و تسامح نیست . افعال و حرکات در پارادایم گفتمان فقهی یا حرامند و یا حلال و اباحه . افعال بندگان خدا نیز از این دو رویکرد خارج نیست . یا شخصی حرام انجام می دهد که مستوجب نهی از منکر و یا حدود شرعی است و یا در صراط مستقیم است .
عرفان ، طریقتی از اولیای الهی است که به ما سوی الله نظری ندارند . غیر از خدا چیزی در مسیر نگاهشان نیست . عرفان ، طی طریق بزرگان ما از راه شریعت است اما ، جذبه و محبت و عشق مرکب این مسیر است . در این عرفان بایزید بسطامی ، لات مستی را که فقها حد می زنند و پیاله و ظرفش را آب می کشند ، پاکباز می داند . ابو سعید ابوالخیر در خانقاهش می گوید هر که بر این سرای آمد ، آب و نانش دهید و از مذهبش نپرسید . ابن عربی عالم اخری را سراسر" ان الله یعفر ذنوب جمیعا" می بیند و حتی ابلیس را از این بخشش بی نصیب نمی کند .
حضرت روح الله مجتهد مسلم زمانه ی خودش بود . در واقع کسانی به مقام اجتهاد می رسند که فقه در سراسر زندگیشان جاری و ساری است . مجتهدی که از فقه عبور کند مانند طبیبی است که از روشهای پزشکی عدول کند و در پی شفا دادن با عناصری دیگر باشد . امام روح الله نیز مجتهد فقیه مسلم زمانه ی خودش است . از سمتی حضرت روح الله عارف سالکی نیز هست که چهل حدیث را در ایام جوانی نوشته است . متن چهل حدیث نشان از جوانی دارد که عبودیت در سلولهای وجودش فریاد می زند . او که در چهل حدیث می نویسد به کوچکی گناهی که می کنی میندیش به بزرگی کسی که رو به رویش نافرمانی می کنی فکر کن . این متن در پی یافتن نشانه های فقه و عرفان در گوشه های مختلف حیات سیاسی امام خمینی است ...
امام عارف سالکی است آنجا که پایان کار را در وصال محبوب می بیند و بی توجه به قواعد تقیه ی فقه ، توکل عارفانه به محضر خدای تبارک می نماید و در دوران سکوت و خفقان پهلوی به ناگاه در عاشورای 42 صدای خویش را بر سر اسرائیل و شاه آمریکایی بلند می نماید . فقهای فراوانی بودند که اخبار کاپیتالاسیون و حمایت رژیم از اسراییل را شنیده بودند اما فقه پوسته پوست کلفتی به نام تقیه را در بر دارد که گاه و بی گاه گلوی مبارزین و سالکین را می فشرد و اگر نبود شوق وصال و مشاهده ی ملکوت فقیهی سر از گریبان حوزه بر افراشتن علم مبارزه در نمی آورد .
امام فقیهی مجتهد است آنجا که در تدوین قانون اساسی ، رای به جمهوری اسلامی را واجب می نامند و همگان را در انتخاب حلال و حرام آزاد می گذارد . امام فقیه مسلم است آنجا که پس از تدوین قانون قصاص لیبرال اندیشان ملی مذهبی معترضانه قصد به خیابان آمدن داشتند و امام روح الله در سخنرانی خویش اینگونه فرمودند : مخالفت با قصاص ، یعنی مخالفت با آیه ی صریح قرآن . لا حول و لا قوه الا بالله . و اینگونه بود که سران ملی مذهبی را مرتد و آنان را از هر گونه دخالت در امر سیاست نهی نمودند .
امام عارفی سالک است ، آنجا که قلم در دست می گیرد و شعر در کلامش می تراود ، آنجا که خطاب به قافله ی شهدا می فرماید : "ما اگر شهید بشویم قید و بند دنیا را از روح برداشتیم و به ملکوت اعلی و به جوار حق تعالی رسیدیم.دوستانمان که شهید شدند در جوار رحمت حق هستند، چرا برای اینها دلتنگ باشیم؟ دلتنگ باشیم که از دیار قید و بندی خارج شدند و به یک فضای وسیع و در تحت رحمت حق تعالی واقع شدند؟ شهدا شمع محفل دوستانند، شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصولشان "عند ربهم یرزقون" اند و از نفوس مطمئنه ای هستند که مورد خطاب "فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" پروردگارند."
این نوشتار خود نشانی است از شوق وصال محبوب در کالبد تنی که میل به بقا بالله دارد . امام فقیه و مجتهدی مسلم است آنجا که پس از خبر شنیدن اخبار داخل زندان منافقین ، که قصد شورش همزمان با عملیات مرصاد را داشتند ، فرمان می دهد که بر اساس آیه و" قاتلواهم حتی لا تکون فتنه" زندانیانی که توبه نکردند و همچنان خود را وابسته به منافقین می دانند را به مجازات مرگ برسانند .
امام عارف بزرگی است آنجا که شب های انتهایی بهمن ماه وقتی آیت الله طالقانی از امام می پرسد چرا به مردم دستور دادید حکومت نظامی را بشکنند ، آیا خونهای ریخته شده را بر گردن می گیرید ؟ ، ایشان با اطمینان نفس می فرمایند دستور از جای دیگری است . این اطمینان نفس که حاصل آیه ی شریفه قرآن است که اولیای خدا نه ترسی دارند و نه حزنی در پایین آمدن از پله کان هواپیمای 12 بهمن پاریس – تهران جلوه گر است ، آنجا که از ایشان پرسیدند پس از 13 سال دوری چه احساسی دارید و امام روح الله فرمودند : هیچ . کسی که همیشه در محضر خداست ، قیام و قعودش تفاوتی ندارد . استراحتش هم عبادت خداست . زندگیش از هیجانات روزمره ما خالی است چرا که نظر به غیر از خدا نمیکند . همین است که در اوج آغاز جنگ و ترس و دلهره شروع جنگ با چندین ابر قدرت ، آرام بر صفحه ی تلویزیون صورتش نقش می بندد که با همان سر به زیری همیشگی که حاصل مرگ نفس است می گوید دزدی آمد و سنگی انداخت ، ما به حول و قوه الهی پیروزیم یا همه مان کشته میشویم که بهترین پیروزی هاست و یا صدام را شکست می دهیم . همین است که زمان پایام جنگ که برخی از به ظاهر عقلای نظام ادامه ی آن را به مصلحت نمی دانند امام می فرماید جام زهر را نوشیدم و در پیامی به مناسبت حج خونین جنگ را تا برداشتن ظلم از جهان باقی می داند . او دروازه های آسمان را پس از قطعنامه بسته دید و عقلا سازندگی دروازه های زمین را باز شده دیدند .
امام روح الله عارف سالک است آنجا که پس از عزل آقای منتظری ، می نویسد من با خدای خویش عهد کردم که رضای او را بر رضای خویش مقدم بدارم ما که از خود چیزی نداریم همه چیز اوست . همین روزهاست که میگوید انتظار فرج از نیمه خرداد کشم . همین روزهاست که گورباچف و قطب دوم جهان را به سخره می گیرد که باید شما را در موزه های تاریخ دید . کم کم همین روزهاست که میگوید تا آیت الله خامنه ای هست دل نگران انقلاب نباشید . همین روزهاست که آقا در مجلس میخواند کلامی را می خواند که کسی غیر از روح الله نمی تواند گفته باشد: و اینک با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم .
نظر بدهید |