اپیزود اول روزگاری است دنیا را جنون گرفته و ثانیههای نهایی ظهور عرصه را بر گلوگاه انسان تنگ و تنگتر کردهاند. سخن از بحران اقتصادی غرب نیست سخن از ماه مبارک و عبادت و بندگی نیست سخن از بحران سیاسی و اجتماعی نیست سخن از جنگ نیست، سخن از قتل عام و تجاوز و جنون است سخن از بغض های فروخورده و مشتها وامانده است، سخن از فریادهای درگلو مانده است سخن فراتر از مظلومیت و وحشیگری است . اپیزود دوم و ما همیشه متهم بودهایم، متهم به اینکه چرا متحدی نداریم و چرا به پای اعتقادمان، نانمان گران شده و پای اقتصادمان لرزان گشته، متهم به اینکه چرا بهای مرگ بر آمریکا گفتنمان تحریم شده، متهم به اینکه هر چه از دینمان دفاع میکنیم تا اقتصادمان را از دست دهیم، متهم به اینکه چرا کشور را با دین اداره کردهایم و بر سر آن جان میدهیم، متهم به اینکه چرا بهای اعتقادمان را با تنهایی و تحریم دادهایم، متهم به اینکه چرا از مستضعفان دفاع کرده و در عوض تحریم را به جان خریده ایم. اپیزود سوم در گوشهای دیگر، کشوری مناسباتی با یکی از ابرقدرتهای امروزی پیدا میکند مدت تحریمش تمدید میشود به پا قدم تشریف فرمایی یک مسئول بیست هزار تن قربانی میشوند و به پنج هزار زن و کودک تجاوز میشود اما سکوت همه جا را فرا می گیرد. کشتار شدت میگیرد، عدهای سوزانده میشوند، عدهای زنده زنده به گورها روانه می گردند، پتک ها به سرها فرو کوفته میشود، هزاران تن در گرسنگی و بدختی آواره میشوند، فاجعه فراتر از حد انتظار است فراتر از گفتن و فراتر از شنیدن و باور کردن در این بین دولت تنها به مصالح می اندیشد و تابعیت همه این افراد را به کشورش انکار میکنند. میگوید اینها بیگانهاند، اینها اقلیتاند اینها میانماری نیستند مثل این است که میگوید اینها اصلأ انسان نیستند. آری اینها بیگانگانی هستند که از بد روزگار از قضا مسلمان شدهاند. بیگانگانیاند که اعتقاد پاکشان آنها را برای مشرکین غیر قابل تحمل ساخته و گویی در این دنیای پلید، مأوایی جز گور و مکانی جز آتش زیبندهی آنها نیست. بیگانگانی که مرگشان جایز شمرده میشود و سکوت پس از مرگشان جایز تر است. بیگانگانی که نه در غربت و نه در حال جنگ و نه در زمان قحطی که در خانه و کاشانه خود و توسط همسایگان و همشهریان شان قتل عام شدند بیگانگانی که جانشان ارزان شمرده شد، حتی ارزانتر از تحمل تحریم چند ماهه .... (از آنطرف شورای امنیت تصمیم میگیرد برای مدتی تحریم را تعلیق کند) و میانمار این بار خوشحال از تعلیق تحریمها اعلام برائت از شهروندان قتل عام شدهی خود میکند و میگوید آنها اقلیتی مهاجر بودند و جنگ، جنگ قومی و مذهبی است به دولت ربطی ندارد که چند نفر قتل عام شوند، مهم این است که تحریم تعلیق شود ..... (البته نیازی به این اظهارات هم نیست، هیچ کس از دولت برای این قتل عام توضیحی نمیخواهد) خبرها بایکوت شده صداها در گلو خفه شده، مجامع بین المللی و حقوق بشری سکوت کردهاند، شاید خبر به آنها نرسیده یا شاید مسلمانانی که قتل عام شدهاند بشر نبودهاند. البته سکوت برای این مجامع چیز عجیبی نیست چرا که صدای آنها و قطع نامههایشان تا کنون هیچوقت عادت نداشته تا به نفع مظلومان و به خصوص مسلمانان به صدا درآید. اپیزود آخر تحریم واژهای آشنا برای ماست از آن زمانکه حکومت اسلامی شد، محرومیت هم آغاز شد، محروم شدیم از اینکه دست دوستی به سوی ابر قدرتی دراز کنیم، محروم شدیم از اینکه کمکی از جانب کسی دریافت کنیم، محروم شدیم از اینکه اقتصادی آزاد و بین المللی داشته باشیم، محروم شدیم از اینکه کشوری تحسینمان کند، محروم شدیم از اینکه تورم پایین بماند و ذخیره ارزیمان افزایش یابد، محروم شدیم از اینکه امنیت و آرامشمان همواره برقرار باشد و محروم شدیم از اینکه مرزهای ملی و فرهنگی ما مورد تهدید قرار نگیرد و محروم شدیم از اینکه جانهای بی شماری را قربانی آب و خاک و اعتقادمان نکنیم. اما.... این اعتقاد شریف و اسلام عزیز اجازه نداد تا شرافت و آبرویمان را فدای مصلحت و اصلاحات کنیم نگذاشت تا دستمان را به سوی ناکسان و نامردان دراز کنیم، نگذاشت تا عزتمان را لگدمال چکمههای فشار غرب قرار دهیم و نگذاشت تا دینمان را به تحریم و ارعاب دشمن بفروشیم. و دشمن هر از چند گاهی چه خوب نشان داد که در عوض تعویق چند ماهه تحریم چه عوضی را می خواهد و خون چه کسانی را می طلبد. در دنیایی که نان را با خون معاوضه میکنند، در جهانی که سزای اعتقاد پاک و راسخ را با مرگ و آتش و تجاوز میدهند، تحریم یعنی آزادی، یعنی تسلیم نشدن، یعنی استقلال، یعنی عزت، یعنی شرف، یعنی بهترین گزینه انتخاب..../اختصاصی
نظر بدهید
![]() |