چرا امارات از ایران می ترسد؟ » عنوان یادداشتی است که در سایت تابناک به موضوع نفوذ آمریکا در کشورهای حاشیه خلیج فارس و نقش دولت این کشور در ایران هراسی می پردازد.
در این مطلب می خوانیم: امارات متحده عربی، همان گونه که از نامش پیداست، تشکیل می شود از جزیره های کوچکی که عده ای از شیوخ عرب که پیشتر دزدهای کوچک دریایی منطقه بودند، بر آن حکومت می کنند. سیستم اداری و سیاسی این کشور فدرال است و هر کدام از ایالات یا امارات آن، دارای اختیارات گسترده ای در اداره امور داخلی خود هستند.
بنا به گزارش «تابناک»، در این میان، شیخ شارجه به صورت سنتی دارای نفوذ بسیاری نسبت به بقیه است که طبعا مورد پسند دیگر شیوخ نیست. کلیت این کشور مجمع الجزایری از نظر ژئوپلتیکی بسیار آسیب پذیر است و منابع قدرتی چون جمعیت، جغرافیا، حاکمیت ـ به واسطه محدود شدن آن از طریق سیستم فدرالی ـ ندارد. از سوی دیگر، اختلافات درونی این شیوخ با یکدیگر هر گونه وحدت در میان کشور را خدشه دار کرده است که از ضعف های بزرگ امارات متحده عربی به شمار می رود. این شرایط، زمینه را برای متزلزل بودن قدرت ملی فراهم آورده که البته دولت امارات برای جبران آن، برخی شیوه ها را در پیش گرفته است. این دولت برای جبران ضعف ناشی از نبود «منابع قدرت»، پیمان های سیاسی و اقتصادی مهمی با قدرت های فرامنطقه ای از جمله ایالات متحده آمریکا بسته، تا جایی که آثار این پیمان ها، امارات را به یک کشور وابسته تقلیل داده است. اما این همه آن چیزی نبود که بتواند امارات را در برابر اختلافات شدید درونی بیمه کند. این کشور پیش از هر چیز به نوعی از اتحاد در برابر دیگری و دشمنی مشترک که هر آن ممکن است باعث نابودی آن شود، نیاز داشت. بر این اساس بود که غیریت سازی هویتی دولت امارات در برابر یک کشور قدرتمند و پهناور در شمال خلیج فارس شکل گرفت. در این شکل از گفتمان سازی، ایران یک «دگر» سیاسی و هویتی تعریف شد که نه تنها در صدد تسخیر نظامی و سیاسی این کشور است، بلکه چنین مطامعی را در برابر دیگر کشورهای عربی در سر می پروراند. این فرآیند غیریت سازی در حالی شکل می گرفت که ایرانی ها در پی چنین رویاهایی نبودند. اما آنچه واقعیت داشت، شکل گیری چنین تصوری در ذهن نخبگان عرب، به ویژه نخبگان امارات بود. به این ترتیب، اماراتی ها می توانستند با بزرگ نمایی دشمنی از بیرون در مواقع ضروری، وحدت داخلی مورد نیاز را در میان شیخ نشین ها تضمین کنند. هنگامی که دیک چینی در سال 2004 گفت ایرانی ها در صدد احیای امپراتوری باستانی خود از راه تسخیر کشورهای نفت خیز جنوب خلیج فارس هستند، بسیاری از ایرانی ها شگفت زده شدند، زیرا چنین رویایی نه در خاطره جمعی ایرانی ها ما به ازا دارد و نه چنین روحیه یا علاقه ای در میان این ملت هست؛ اما با نگاهی به هویت سازی و برنامه ریزی های هویتی دولت امارات، می توان پی برد که تصورات نادرست دیک چینی چگونه شکل گرفت. رمان «سقوط 79» نیز که در اواسط دهه هفتاد میلادی منتشر شد، در صدد القای چنین تفکری بود. در این رمان، آمریکا کشورهای عربی را در چند قدمی یک فاجعه بزرگ نجات می دهد و هواپیماهای آمریکایی با بمباران نیروگاه اتمی بوشهر جهان را از دست کشوری بلندپرواز نجات می دهند! نویسنده یهودی این رمان، چندین بار در کتاب اشاره دارد که ایرانی ها می کوشند امپراتوری پارس را احیا کنند و در صدد تسخیر حوزه های نفت خیز عربی هستند؛ یعنی همان تصور نابجایی که نویسندگان و روزنامه نگاران امارات، قطر، کویت عربستان و... دوست دارند آن را بشنوند و درباره آن سخن بگویند تا ایده های قدیمی پان عربیسم را تقویت یا بازتولید کنند. بنابراین گزارش، تلاش های ایران برای دستیابی به انرژی صلح آمیز هسته ای، این توهم را در کشورهای عربی دامن می زد که ایران برای دستیابی و تسخیر این کشورها، در حال مسلح شدن بوده و استقلال آنها رو به خطر است. به این ترتیب امارات پروژه ایران هراسی و شیعه هراسی را از درون برای حفظ وحدت و همگرایی شیوخ پیش می برد و از سوی دیگر، با دادن پایگاه های نظامی به نیروهای خارجی برای مقابله با دشمن تعریف شده، وابستگی خود را افزایش می دهد که در بلند مدت موجب محو آبروی بین المللی خود خواهد شد. در پایان باید گفت امارات و دولت های حاشیه خلیج فارس، دروغ و توهمی را که خود آن را تولید کرده بودند، باور داشته و برای حفظ استقلال و حاکمیت خود در برابر «دگری» به نام ایران به سوی دولتی پناه بردند که از این وضعیت بیشترین بهره را برده و استقلال این کشورها را از میان برداشته و با ایجاد پایگاه های نظامی متعدد و نفوذ در ارکان دولت های عربی، آنها را تبدیل به ابزار فشار خود کرده است.
نظر بدهید |